۱۳۸۷ دی ۷, شنبه

آلکاتراز


نام آلکاتراز برگرفته از کلمه اسپانيايي
آلکاتراسز هست . در سال 1775 خوان مانوال دي آيالا ، کاوشگر اسپانيايي
براي اولين بار به خليج سان فرانسيسکو رسيد و هيئت همراه او  يه سرعت از
خليج نقشه برداري کردند و يکي از سه جزيره را آلکاتراسز ناميدند . در طول
زمان اين کلمه به تلفظ انگليسي آن يعني آلکاتراز در آمد . در حالي که معناي
واقعي اين کلمه هنوز مورد بحث است اما معمولا آلکاتراز به معناي پليکان يا
مرغ مهجار تعريف مي شود .
در
سال 1850 به فرمان رئيس جمهور اين جزيره براي استفاده هاي نظامي اختصاص
داده شد . جويندگان طلا در کاليفرنيا به سرعت باعث رشد و ترقي کاليفرنيا
شدند و اين امر ارتش آمريکا را ملزم به ساخت پايگاه ها و دژهايي در جزيره
براي حفاظت از خليج سانفرانسيسکو نمود . ارتش هم چنين طرحي براي نصب 100
عدد توپ وتبديل آلکاتراز به بزرگترين پايگاه نظامي در سواحل غربي ريخت از
اين رو آلکاتراز تيديل به يک مثلت دفاعي براي حفاظت از ورودي خليج شد هم
چنين اولين فانوس دريايي سواحل غربي در اين جزيره نصب شد .
در
سال 1850 اولين بار زندانيان نظامي دراين جزيره ساکن شدند . در حالي که
موقعيت نظامي جزيره در طول زمان کم رنگ شد (حتي يک توپ هم ازاين جزيره در
جنگ شليک نشد) نقش آن به عنوان يک زندان تا 100 سال بعد ادامه پيدا کرد .
در سال 1909 ارتش تمام دژها و پايگاه ها را براي ايجاد يک زندان نظامي جديد
خراب کرد . در بين سال هاي 1909 تا 1911 زندانيان نظامي در آلکاتراز
ساختمان زنداني را بنا نهادند که بعدها به صخره (ROCK) مشهور شد .


" صخره "


جزيره به مدت 80 سال بين سال هاي
1850 تا 1933 به ارتش تعلق داشت تا اينکه به وزارت دادگستري براي استفاده
در ديوان زندان هاي فدرال واگذار شد .
حکومت فدرال تصميم گرفت
يک زندان با بيشترين نفوذ امنيتي و کمترين امتياز به زندانيان اصلاح ناپذير
در ساير زندان هاي فدرال باز کند تا نشان دهد حکومت براي از ميان برداشتن
جرايم شايع بسيار جدي است .
آلکاتراز جزيره ي شيطاني آمريکا که
اغلب کتاب ها و فيلم ها نشان مي دهند نبود . ميانگين ظرفيت اين زندان تنها
بين 260 تا 275 زنداني بود . اين زندان هيچ گاه به ظرفيت کامل خود که 366
زنداني بود نرسيد و آلکاتراز تنها يک درصد از کل زندانيان موجود در زندان
هاي فدرال را به خود اختصاص مي داد و اغلب در هر سلول تنها يک زنداني به سر
مي برد و زندانيان آن نسبت به ديگر زندان ها در شرايط بهتري به سر مي
بردند و حتي چندين زنداني درخواست انتقال به آلکاتراز را کردند.



" مرد پرنده "

شايد
مشهور ترين زنداني جزيره رابرت استرود باشد که به مرد پرنده آلکاتراز ملقب
بود . در حقيقت استرود هيچ پرنده اي در آلکاتراز نداشت يا از نقش هاي
معروف برت لنکستر در فيلم هاي وي نبود . در سال 1909 استرود به جرم قتل
محکوم شد هنگامي که دوران محکوميت خود را در زندان جزيره ي مک نيل در
واشينگتون مي گذراند به طرز بي رحمانه اي به يکي ديگر از زندانيان حمله کرد
و به همين دليل به زندان ليون ورث در کانزاس منتقل شد . در سال1916 يکي از
نگهبانان زندان را به قتل رساند و به اتهام قتل درجه يک محاکمه شد و به
مرگ محکوم شد اما درسال 1920 توسط رئيس جمهور وقت ودرو ويلسون تخفيف گرفت و
به حبس ابد محکوم شد . استرود به خاطر رفتار خشني که داشت همواره در
انفرادي به سر مي برد تا اينکه پس از 30 سال زندگي در ليون ورث به پرندگان
علاقه يافت و دو کتاب درباره ي قناري ها و بيماري هاي آنان چاپ کرد . در
ابتدا زندان به استرود اجازه ي انجام مطالعات در زمينه ي پرندگان را مي داد
هر چند اغلب اشيا غيرقانوني در قفس پرندگان او پيدا مي شد و همچنين زندان
دريافت که تجهيزاتي که استرود براي انجام مطالعات علمي خود از زندان
درخواست کرده بود براي ساخت مشروبات دست ساز به کار مي رود . سرانجام در
سال 1942 استرود به آلکاتراز منتقل شد و 17 سال بعدي عمر خود را 6 سال به
طور انفرادي و 11 سال در بيمارستان زندان در بلوک دي سپري کرد تا اينکه در
سال 1959 به مرکز پزشکي زندان هاي فدرال در اسپرينگ فيلد منتقل شد و در 21
نوامبر 1963 جان باخت .


"عمر زندان"


اگرچه چند تن از جنايتکاران شناخته شده
از قبيل آل کاپن ، جرج کلي ملقب به مسلسل و الوين کارپيس ملقب به دشمن ملت و
آرتور بارکر از زندانيان آلکاتراز بودند اما بيشتر 1576 زنداني ديگر
آکاتراز از گانگستر هاي شناخته شده نبودند اما از زندانياني زندان هاي ديگر
بودند که از قواعد و نظام نامه زندان سرپيچي مي کردند و رفتار خشونت آميز
از خود نشان مي دادند و درصد فرار بالايي داشتند از اين رو به آلکاتراز
منتقل مي شدند . در آلکاتراز قوانين سخت و خسته کننده روزانه اي طراحي شده
بود که به زندانيان آموزش مي داد که از قوانين زندان پيروي کنند .
در
آلکاتراز يک زنداني چهار حق داشت : غذا ، لباس '، امنيت جاني و درمان
دارويي . چيز هاي ديگر امتيازات ويژه اي بودند که يک زنداني مي توانست به
دست آورد اين امتيازات عبارت بودند از نامه نگاري و ملاقات توسط اعضاي
خانواده ، دسترسي به کتابخانه ي زندان و فعاليت هاي تفريحي از قبيل موسيقي و
نقاشي .
هنگامي که زندان در مي يافت که زنداني قادر به پيروي
از قوانين زندان است و رفتار تهديد آميزي از او سر نمي زند معمولا بعد از
پنج سال او را به زندان هاي ديگر منتقل مي کرد تا پايان دوران محکوميت خود
را در آنجا سپري کند .

George Kelly                                                  AL CAPONE



" پايان آلکاتراز"


در 21 مارس سال 1963 آلکاتراز به عنوان
زندان به پايان عمر خود رسيد و علت آن هزينه هاي بالايي بود که اداره ي
زندان در بر داشت . تنها 3.5 ميليون دلار جهت بازسازي و تعميرات زندان لازم
بود که اين شامل هزينه هاي روزانه ي زندان نمي شد و آلکاتراز گران ترين
زندان آمريکا به شمار مي رفت . در سال 1950 سرانه ي هرينه ي روزانه ي
آلکاتراز برابر 10.10 دلار بود که در مقايسه با زندان آتلانتا اين عدد تنها
برابر 3.00 دلار بود و علت اساسي اين هزينه ها تنها موقعيت فيزيکي جزيره
بود که به ناچاز همه چيز از قبيل آب ، غذا ، سوخت و تدارکات بايد از طريق
کشتي به جزيره برده مي شد . براي مثال جزيره هيچ منبع آبي نداشت و نزديک يک
ميليون گالون آب هر هفته توسط کشتي بايد به جزيره ارسال مي شد . براي همين
حکومت فدرال دريافت که ساخت يک زندان جديد خيلي به صرفه تر از باز نگه
داشتن آلکاتراز است .

" آلکاتراز امروز"

بعد
از بسته شدن آلکاتراز ايده هاي گوناگوني براي جزيره از قبيل ساخت يک بناي
ياد بود از ملت آمريکا ، ساخت ورژني ديگر از مجسمه ي آزادي در سواحل غربي و
ساخت يک مرکز خريد با هتل هاي مجتمع مطرح شد . در سال 1969 جزيره بار ديگر
بر سر زبان ها آمد . هنگامي که گروهي از بوميان هندي آمريکا جزيره را براي
آموزش فرهنگ بومي آمريکا و مرکز فعاليت بوميان آمريکا درخواست کردند و
سرانجام جزيره مرکز فعاليت گروه هاي بومي آمريکا قرارگرفت . متاسفانه
رهبران گروه هاي کوچک قادر به کنترل جزيره نبودند و آسيب هاي بي شماري به
جزيره رسيد تا اينکه در ژوئن سال 1971 دولت تمام گروه هاي بومي را از جزيره
بيرون راند و در سال 1972 کنگره آمريکا جزيره را به پارک ملي تبديل کرد و
زندان آلکاتزاز به موزه تبديل شد .

۱۳۸۷ دی ۶, جمعه

بوسه ی خداحافظی

منتظر الزيدي خبرنگار عراقي که در طي مصاحبه ي جرج بوش در بغداد کفش هاي خود را به سمت او پرت کرد و در پايان با گفتن جمله اين بوسه ي خداحافظي مردم عراق است بوش  سگ  به خاطر صدمات رسيده به او از طرف  گارد امنيتي به دادگاه شکايت کرد...


انتشار هفته‌نامه گل‌آقا متوقف شد ؟!!



*"اين شماره،آخرين شماره مجله هفته نامه گل آقاست."ارديبهشت سال1383 با شما عهد كردم كه تا توان دارم چراغ موسسه گل آقا را روشن نگه دارم و نشريات را سرموقع به دست شما برسانم و تا امروز به اين عهد وفادار بودم.انتشار مجلات گل آقا،برگزاري دو دوره جشنواره کمدی،راه اندازي بخش انيميشن،سايت گل آقا،چاپ کتابهای طنز و کاریکاتور،برگزاري كلاسهاي آموزشي و...بخشي از فعاليتهاي پنج سال گذشته بود.از شما خوانندگان وفادار و مهربان گل آقا مي خواهم همين را از من بپذيريد كه ديگر نمي توانم،خسته ام.از دلايل خستگي چيزي نمي گويم...از من بپذيريد كه با خستگي نمي توان بر انتشار يك مجله طنز سياسي مديريت كرد.
 تا اطلاع ثانوي گل آقا نشريه ندارد و طبيعتا موسسه گل آقا به حالت نيمه تعطيل است.البته تنها راه روشن نگه داشتن چراغ آبدارخانه،انتشار نشريه طنز نيست؛اما اينكه چه مي كنيم...آيا سومين جشنواره فيلم كمدي را ادامه مي دهيم؟موسسه فرهنگي گل آقا قرار است چه كار كند؟كتاب منتشر مي كنيم يا...؟همه اينها بماند تا فرصتي ديگر،تا آن زمان تنها ارتباط ما با شما سايت گل آقاست كه آخرين اتفاقات را آنجا به اطلاع شما مي رساند.
 *از امروز تا بيستم دي ماه همكارانم در بخش اشتراك آماده جواب دادن به مشتركين مجله گل آقايند.كساني كه اشتراكشان تمام نشده مي توانند باقيمانده اشتراكشان را از محصولات گل آقايي انتخاب كنند يا باقيمانده پولشان را پس بگيرند.
 *از تمام همكارانم كه در اين سالها همراه من بودند تشكر مي كنم.اين نشريات حاصل سخت كوشي،ذوق و هنر آنان بود.
 *از آنجا كه مسؤوليت تمام آثار چاپ شده در گل آقا برعهده من است،از تمام كساني كه در اين سالها به هر دليلي از آثار گل آقا رنجيدند،پوزش مي طلبم.
 *از تمام كساني كه در اين پنج سال در اين راه سخت به ما كمك و با ما همكاري كردند ممنون و سپاسگزارم.از كساني كه در اين مدت هيچ كمكي نكردند نيز گله اي ندارم و براي كساني كه نه تنها كمك نكردند بلكه سعي كردند چوب لاي چرخ مان بگذارند،از خداوند مي خواهم كه به راه راست هدايتشان كند.
برايتان از خداوند مهربان روزگاري همراه با لبخند و تندرستي و براي ايران اسلامي افتخار و سربلندي آرزو مي كنم.
خواهر كوچكتان
پوپك صابري فومني
"گلنسا"


چون نمیخوام سیاسیش کنم پس چیزی نمیگم . اگه پیگیر هفته نامه بوده باشید و مطالب بالا رو هم بخونید خودتون متوجه میشید . هر کسی هم دوست داشت نظرش رو بگه .

دانلود آلبوم A Rush Of Blood To The Head از Coldplay با لینک مستقیم

اول از همه بگم که خودم به شخصه اصلا تمایل نداشتم به غیر از موسیقی بدون کلام ، موسیقی دیگه ای رو برای دانلود بزارم ؛ چه برسه به اینکه سبک اون موسیقی راک هم باشه ! آخ که من سرم درد میگیره با شنیدن این راک و رپ و متال و ... چرت و پرت های دیگه . اما این امیرحسن ما به شدت اصرار می کرد که حداقل لینک های دانلود آلبوم های گروه "کولدپلی" را برای دانلود بزارم و من هم هی از زیر این قضیه در می رفتم . کار به جایی رسید که این آقا مخ ما رو خورد و ما هم جوانی کردیم و قول دادیم اگه لینک هاشو گیر بیارم برای دانلود در وبلاگ هم بزارم . (باور کنید حتی شیطان هم با این زبان گرم و نرم امیرحسن شیطان بودن از یادش میره!) . خلاصه اینکه ما این لینکها رو گیر آوردیم و مجبور شدیم تو وبلاگ هم بزاریم . بعد از این هم اگر قصد داشتم چیز دیگه ای برای دانلود بزارم ، حتما چیزی میزارم که ارزش گوش کردن داشته باشه ، خیالتون راحت ! در مورد گروه کولدپلی هم یک توصیه بکنم که اگه مطلبی رو که امیرحسن درباره این گروه گذاشته بود ، هنوز نخوندید حتما برید بطور کامل مطالعش کنید که خیلی نکات جالبی داشت . کلا گروه جالبیه این کولدپلی ...!



آلبوم "یک فشار خون به سمت سر" دومین آلبوم ساخته شده در استودیوی گروه "کولدپلی" و محصول سال 2002 می باشد . در قطعه های این آلبوم بیشتر از پیانو و گیتار استفاده شده است . این آلبوم ابتدا در مکان اول و بعدها در مکان هفتم در میان 20 آلبوم پر فروش انگلستان در قرن بیست و یکم جای گرفت . این آلبوم در همان سال جایزه "گرمی" را دریافت کرد و همچنین قطعه "ساعتها" جایزه بهترین قطعه سال را بدست آورد . این آلبوم رو میتونید با لینک مستقیم دانلود کنید :





خوشمزگیها (2)

تاثیر تبلیغ !

دو نفر بقال درباره خوبی ها و بدی های تبلیغ گفتگو می کردند . یکی از آنها عقیده داشت که : هر کس سرمایه اش زیادتر باشد باالطبع منافعش هم بیشتر خواهد بود و دیگر احتیاجی به تبلیغ نخواهد داشت . دیگری گفت : اتفاقا مطلب کاملا بر خلاف این است ، تو یک نهنگ و یک مرغ را در نظر بگیر . نهنگ خیلی بزرگتر از مرغ است و روزی 20 هزار تخم می گذارد اما چون سر و صدایی نمی کند هیچ کس ملتفت نمیشود و به خوردن آن هم رغبتی ندارد . اما مرغ اگر خیلی زور بزند روزی یک تخم می گذارد ولی آنقدر داد و قال می کند که هرکس در روز ، چند تخم مرغ را با کمال لذت می خورد !




برق تهران

در یکی از شهرهای کوچک نزدیک تهران اهالی ، کارخانه برقی تهیه کرده از رییس بنگاه مستقل برق تهران خواهش کردند که آنجا را افتتاح نماید .

آقای رییس نطق مبسوطی در مقابل صدها تماشاچی ایراد کرد و گفت : امیدوارم که بزودی برق اینجا مانند تهران شود . ولی هنوز این حرف تمام نشده بود که مردم دسته دسته سالن را ترک کردند . آقای رییس که از این عمل متحیر شده بود از یکی از اطرافیان علت را پرسید . آن شخص جواب داد : چیزی نیست ، چون شما گفتید وضع برق اینجا مانند تهران خواهد شد اهالی می روند از حالا "شمع" بخرند !




سوقات !

همه چیز ما شرقی ها عجیب است ! منتها چیزی که هست چون ما خودمان به محیط عادت کرده ایم به هیچ وجه متوجه غرابت موضوع نمی شویم .

مثلا ملاحظه می فرمایید همین "قسم خوردن" و سوگند یاد کردن ما چقدر عجیب و دور از ادب است ؟ عصاره روح یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر را با شیره وجدان و شرافت خودمان در هم می آمیزیم و "ارواح مردگان" را به آن چاشنی کرده به اسم "قسم" به خورد یکدیگر می دهیم ! و از همه مضحکتر ، هم ما میدانیم و هم طرف مقابل می داند که دروغ می گوییم !

من مدتها جستجو کردم که بفهمم سنگین ترین و بزرگترین سوگندهای ما اولاد سیروس کدام است ! بالاخره از دهان یک نفر "بازاری" با کمال سهوت و خونسردی ، آنرا شنیدم ! می دانید چه گفت ؟ گفت : "به تمام مقدسات عالم !"

۱۳۸۷ آذر ۲۷, چهارشنبه

(5) Reach Out for Your Dreams

Those who bring sunshine to the lives of others cannot keep it from themeselves.

.: Sir James BARRIE :.

آنانکه آفتاب را به زندگی دیگران ارزانی میدارند نمیتوانند خود از آنم بی بهره باشند .

.: سر جیمز باره :.

The best and most beautiful things in the world cannot be seen or even touched. They must be felt with the heart.

.: Helen KELLER :.

گرامی ترین و زیباترین ها در جهان نه دیده میشوند و نه حتی لمس می شوند . آنها را تنها باید در دل حس کرد .

.: هلن کلر :.

خوشمزگیها (1)

توی کتابخانه خونمون یک کتاب قدیمی چاپ سال 1348 پیدا کردم به نام "خوشمزگیها" که همانطور که از اسمش مشخصه ، شامل شعرها و مطالب طنز میباشه . برای اینکه جای طنز هم توی وبلاگمون خالی نمونه ، تصمیم گرفتم بعضی از مطالب جالب و البته مناسبش رو قرار بدم .



لال بازی

پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن

می شنیدم که بدین نوع همی راند سخن

کای ززلفت صصصبحم شاشاشام تاریک

وی ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن

تتتریاکیم و بی شششهد للبت

صصصبر و تاتاتابم رررفت از تتتن

طفل گفتا : مممن را تو تو تقلید مکن

گگگم شو ، ز برم ، ای کککمتر از زن

می می خواهی ممشتی بککلت بزنم

که بیفتد مممغزت میمیان ددهن ؟

پیر گفتا : وووالله معلوم است این

که که زادم من بیچاره زمادر الکن

هههفتاد و هشتاد و سه سالست فزون

گگگنگ و لالالالم ببخلاق ز من

طفل گفتا : خخدا را صصصد بار ششکر

که برستم به جهان از مللال و ممحن

مممن هم گگگنگم مممثل تو تو تو

تو تو تو هم گگگنگی مممثل مممن !



پوست روباه !

زن : به نظرم تو دلت می خواهد که من تا آخر عمر با این پوست روباه بگذرانم ؟
مرد : چه مانعی دارد ، خود روباه هم تا وقتی که میمیرد از همین یک پوست استفاده می کند !...



پدر و پسر خسیس

شخصی فرزند یکی از تجار ثروتمند را دید که لباس چرب و کثیفی پوشیده است . به او گفت : تو که الحمدلله صاحب ثروت هستی ، چرا باید این لباس را بپوشی ، هیچ میدانی اگر پدرت تو را با این لباس ببیند چه خواهد گفت ؟
پسر جواب داد : پس خاطرت جمع باشد که این لباس های پدرم است !



۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

معرفی گروه موسیقی Cold Play


اوایل اردیبهشت امسال ، سایت رسمی گروه راک انگلیسی کولدپلی (Cold Play)  گروهی که هم با بوش و هم با مواد مخدر سر  جنگ دارد برای همه هوادارانش خبر خوشی داشت : اینکه گروه بعد  از حدود 3 سال ، تک ترانه (( تپه بنفش )) برایشان تدارک دیده و آن را به مدت یک هفته بصورت مجانی برای دانلود گذاشته است . چند هفته قبل از این کریس مارتین نفر اول گروه و خواننده کولدپلی در مصاحبه ای در مجله روینگ استون راجع به آلبوم تازه شان با عنوان عجیب (( زنده باد زندگی  یا مرگ و همه دوستانش )) حرف زده بود و از سبک و سیاق متفاوت آن گفته بود . موج نقد و بررسی ها مثبت و منفی و موافقان و مخالفان شدید این کار تازه را ایجاد کرد . از یک طرف در هفته
اول حدود  359 هزار کپی از آلبوم در مقیاس جهانی فروخته شد و در خیلی از
کشورها در صدر فهرست فروش قرار گرفت اما از طرف دیگر ، بسیاری از هواداران
دو آتیشه کولدپلی را ناامید کرد ....







۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

(4) Reach Out for Your Dreams

Whatever the struggle continue the climb it may be only one step to the summit.

.: Diane WESTLAKE :.

مبارزه هر قدر صعب ، صعود را ادامه بده ، شاید ؛ قله تنها در یک قدمی تو باشد .

.: دیانا وست لیک :.




There is only one success to be able to spend your life in your own way.

.: Christopher MORLEY :.

کامیابی تنها در این است که بتوانی زندگی را به شیوه خود سپری کنی .

.: کریستوفر مورلی :.

۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

جنایت های آمریکایی

سلام دوستان اين بار در نظر داريم در مجموعه مستند جنايت های آمريكايی (AMERICAN CRIMES) به بررسي  و نقد جنايات ايالات متحده در طول تاريخ و همچنين بررسی پرونده های جنايی حاضر در دستگاه قضايی آمريكا بپردازيم .
 




American Lynchings



 

در قرون گذشته اصطلاح لينچ در آمريكا بسيار متداول بود . لينچ در لغت به معنای مجازات و اعدام بدون محاكمه در خيابان است . در آمريكا هر از چندگاه شاهد تصويب اساس نامه ها و قانون هايی به عنوان
دموكراسی برای ملت های ديگر هستيم ؛ از هولوكاست در آلمان گرفته تا جنایات
ژاپن در آسيا و ....



۱۳۸۷ آذر ۲۲, جمعه

(3) Reach Out for Your Dreams

This life is yours.

Take the power to choose what you want to do and do it well.

Take the power to love what you want in life and love it honestly.

Take the power to to walk in the forest and be a part of nature.

Take the power to control your own life.

No one else can do it for you.

Take the power to make your life happy.

.: Susan Polis Schutz :.

این زندگی از آن توست .

برای امری که قصد انجامش را کرده ای بپاخیز و با شایستگی آن را به انجام برسان .

برای آنکه عاشق آنچه میخواهی باشی بپاخیز و عاشقی صمیمی باش .

برای آنکه در جنگل گام برداری و ذره ای از طبیعت باشی بپاخیز .

بپاخیز تا مهار زندگی ات را در دست گیری .

هیچکس دیگر را یارای آن نیست که این مهم را برای تو به انجام رساند .

بپاخیز تا زندگی ات را شادمانه بسازی .

.: سوزان پولیس شواتز :.


موسیقی بدون کلام : دانلود آلبوم (Portraits (So Long Ago, So Clear از Vangelis با لینک مستقیم

"اِوانگِلوس اُدیسه ‌آس پاپاتاناسیو" مشهور به "ونگلیس" ، آهنگساز مشهور سبک موسیقی الکترونیک و عصر جدید در 29 مارس 1943 در یونان متولد شد . از بهترین آثار او میتوان به موسیقی فیلم ارابه های آتش و همچنین موسیقی فیلم 1492 : فتح بهشت (که در ایران با عنوان کریستوف کلمب مطرح است) اشاره کرد . موسیقی مسابقات جام جهانی فوتبال سال 2002 نیز از ساخته های اوست .آلبوم نقاشی محصول 1996 می باشد که در 9 کشور ، عنوان پرفروش ترین آلبوم سال را بدست آورد . این آلبوم شامل 15 قطعه و به مجموع زمان 74 دقیقه می باشد . این آلبوم رو میتونید با لینک مستقیم دانلود کنید :

۱۳۸۷ آذر ۱۷, یکشنبه

(2) Reach Out for Your Dreams


Hold fast to dreams for if dreams die, life is a broken winged bird that cannot fly .
.: Langston HUGHES :.
همواره در پیوند با رویاها باش چرا که با مرگ رویاها ، زندگی چون پرنده بال شکسته ای است که یارای پروازش نیست .
.: لنگستون هیوز :.

-------------------------------------------------------------

Look to the future and not to the past to find those things you want to make last .
.: Jonivan :.
آینده را بنگر و از گذشته درگذر تا هر آنچه را که میخواهی در نهایت بنا نهی ، بدست آری .
.: جونیوان :.

۱۳۸۷ آذر ۱۵, جمعه

دل به رویاها سپار Reach Out for Your Dreams

One day at a time-this is enough.
 Do not look back and grieve over the past, for it is gone; and do not be troubled about the future, for it has not yet come.
Live in the present, and make it so beautiful that it will be worth remembering.
.: Ida Scott TAYLOR :.

تنها یک روز در سراسر حیات کافی ست .
 نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور ، چرا که از دست رفته است ، در غم آینده نیز مباش ، چرا که هنوز فرا نرسیده است .
زندگی را در همین لحظه بگذران ، و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش بیاد ماندن را داشته باشد .
.: آیدا اسکات تایلور :.


با مهاجران : Darius Khondji

"داریوش خاندجی"
، فیلمبردار ایرانی در 21 اکتبر 1955 در تهران از پدری ایرانی و مادری
فرانسوی متولد شد . در همان کودکی او خانواده اش به فرانسه نقل مکان کردند
. او از همان سنین کودکی به فیلمبرداری علاقه مند شد . بعد ها به آمریکا
رفت تا
...




۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

موسیقی بدون کلام : دانلود آلبوم If I Could Tell You از Yanni با لینک مستقیم

"اگر میتوانستم به تو بگویم" محصول سال 2000 و دوازدهمین آلبوم ضبط شده در استودیو "ییانیس هریسومالیس" مشهور به "یانی" است . این آلبوم شامل 11 قطعه و در مجموع دارای زمان 62:40 می باشد .
این دومین آلبوم از آثار یانی است که با لینک مستقیم قرار میدیم . کیفیت هر آهنگ 192 kbps است . برای دانلود هر آهنگ ، روی نام هر آهنگ کلیک کنید :

۱۳۸۷ آذر ۱۲, سه‌شنبه

موسیقی متن : دانلود Soundtrack فیلم Into the Wild با لینک مستقیم

فیلم به سوی حیات وحشی محصول سال 2007 و به کارگردانی "شان پن" می باشد . این فیلم داستان جوان دانشجو و ورزشکاریست که تصمیم میگیرد تمام پس اندازش را به یک موسسه خیریه اهدا کند و به آلاسکا سفر کند تا دور از تمدن و در دنیای وحشی زندگی خود را ادامه دهد . این فیلم در مراسم اسکار سال 2008 نامزد بهترین تدوین و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد اما موفق به تصاحب هیچ کدام نشد ؛ همچنین در سایر جشنواره ها نیز نامزد 34 جایزه دیگر شد که از میان آنها 11 جایزه را تصاحب کرد . در ضمن این فیلم در میان 250 فیلم برتر تمام ادوار ، با امتیاز 8.3 در رتبه 138 قرار دارد . برای کسب اطلاعات بیشتر به لینکهای زیر مراجعه کنید :




اما اینبار موسیقی متن این فیلم که ساخته Eddie Vedder می باشد رو برای دانلود با لینک مستقیم قرار میدم :

۱۳۸۷ آذر ۱۰, یکشنبه

قضیه من و حامد حدادی همچنان ادامه دارد !







اگه
قدری تحمل داشته باشید و بجای اینکه کلی حرف قشنگ نثار نویسنده این مطلب و بطور
کلی این وبلاگ بکنید دندون روی جگر بگذارید ، بهتون توضیح میدم که چرا دوباره به
حامد حدادی پرداختم . داستان از اینجا شروع شد که ما دیروز هم طبق روال هر روزمون به سایت
NBA سر زدیم و اینبار یک
خبر که در صفحه اصلی سایت قرار داشت و جز اخبار مهم بود نظرم رو جلب کرد . تیتر
خبر این بود : "حامد حدادی از باشگاه ممفیس به تیم
Dakota
Wizards
در NBA
D-League
واگذار
شد" .

در
این چهار پنج سالی که اخبار بسکتبال رو پیگیری می کنم گاهی با خبرهایی مواجه می شدم که
مثلا فلان بازیکن از فلان باشگاه
NBA به فلان باشگاه در دی-لیگ واگذار شد یا فلان بازیکن از باشگاه فلان در
دی-لیگ به باشگاه فلان در
NBA منتقل شد ! اما هیچ دفعه دنبال این قضیه نرفتم که بفهمم اصلا این
دی-لیگ چی هست ، توش چی کار می کنند ، اصلا چیز خوبیه یا چیز بد و ... فقط در این
حد میدونستم که دی-لیگ یک جور زیر گروه
NBA است که باشگاهها
بازیکنانی رو که در یک برهه زمانی خاص بهشون نیاز ندارند ، به تیم های حاضر در
دی-لیگ واگذار میکند یا بالعکس اگر به بازیکنی احتیاج پیدا کردند ، از باشگاههای
دی-لیگ به تیم خودشون بازیکن منتقل می کنند . اما بعد از قضیه انتقال حامد حدادی
تصمیم گرفتم دنبال اطلاعاتی در مورد دی-لیگ برم تا بفمهم اصلا این دی-لیگی که میگن
یعنی چه ؟! و بعد از کسب اطلاعات اونها رو مفت و مجانی در اختیار شما هم قرار
بدم !



اسم
NBA
D-League
از NBA
Development League

برگرفته شده که به معنای لیگ تکاملی
NBA است . فصل 09-2008 چهارمین فصلی است که دی-لیگ برگزار میشود . این
لیگ شامل 16 تیم میشه که هر تیم وابسته به 1 تا 3 تیم از
NBA است که این تیمها (تیم
های
NBA) مجازند بازیکنانی که در سال اول یا دوم حضور خودشون در NBA هستند رو به باشگاه ذیربط خودشون در دی-لیگ واگذار کنند . هر بازیکن میتونه تا سه بار در یک فصل و به
هر مدت زمانی واگذار بشه . برای مثال تیم داکوتا ویزاردس وابسته به تیمهای ممفیس گریزلیس
و
Washington Wizards است و یا تیم Austin
Toros

وابسته به تیم
San Antonio Spurs هست . تیمهای مختلف دی-لیگ به ترتیب زیر در آمریکا پراکنده شده
اند :


هر
فصل از دی-لیگ شامل 50 بازی میشه که بازیهای این فصل از 28 نوامبر شروع شده و تا
11 اپریل ادامه داره . بازیهای حذفی دی-لیگ هم بلافاصله بعد از اتمام فصل شروع
میشه و شامل 3 راند است که در هر راند تیمی که 2 برد از 3 بازی داشته باشه به راند
بعد صعود میکنه . در مجموع 6 تیم به بازیهای حذفی راه پیدا میکنند که در راند اول
4 تیم که آمار برد و باخت بهتری داشتند با یکدیگر بازی میکنند و 2 تیم بالا می
آیند و در راند دوم با 2 تیم دیگر که بهترین رکورد رو در کل لیگ داشتند و به همین دلیل در
راند اول حضور نداشتند ، بازی میکنند . در راند سوم که فینال بازی هاست  2
تیم پیروز در مجموع راند دوم ، با یکدیگر دیدار میکنند .



در
واقع دی-لیگ یک
NBA کوچک محسوب میشه . نقل و انتقال بین NBA و دی-لیگ بقدری راحته طوری که بازیکنان براحتی و بدون هیچ
محدودیتی بین تیمهای این دو لیگ جابجا میشند . در دی-لیگ قواعد مختلف و متفاوتی
آزمایش میشند ؛ برای مثال یک قانونی که خیلی برام جالب بود اینه که در دی-لیگ
بازیکنها فقط در 2 دقیقه پایانی هر کوارتر حق دارند پرتاب سه امتیازی داشته باشند
! خب مسلما این قانون برای اینه که بازیکنهای جوان شرایط بازی در لحظات سخت و حساس
رو تجربه کنند .

اما
هر تیم
NBA در یک برهه زمانی حق داره فقط 2 بازیکن رو به تیم ذیربط خودش در
دی-لیگ واگذار کنه . سایر بازیکنهای هر باشگاه دی-لیگ از بازیهای گزینشی یا تیم
های دانشگاهی یا جاهای دیگه به دی-لیگ میپیوندند . یک بازیکن شاغل در دی-لیگ میتونه
تا هر زمانی که باشگاهش او را بخواد در باشگاه عضو باشه . هر باشگاه دی-لیگ در
مجموع اجازه داره 12 بازیکن داشته باشه که 10 تای اونها بازیکنهای رسمی دی-لیگ
هستند . اما اگر باشگاهی بیشتر از 2 بازیکن واگذار شده از
NBA داشته باشه مجبوره از
لیست 10 نفره خودش بازیکن کم کنه . حتی باشگاههای
NBA که بازیکن مصدوم دارند
میتونند تا بهبودی کامل ، بازیکنشون رو به دی-لیگ منتقل کنند و پس از بهبودی مجددا اونها رو به خدمت بگیرند ؛ البته همانطور که اول مطلب گفتم فقط بازیکنانی که در سال اول یا
دوم حضور خود در
NBA بسر میبرند
.





در
کل اینکه همانطور که از اسم دی-لیگ مشخص است ، این لیگ نیز مانند لیگ
NCAA که لیگ بسکتبال
دانشجویی آمریکاست برای کمک به پیشرفت بازیکنان جوان و بطور کامل خود
NBA است . آمار نشون میده
که حدود 15 درصد از بازیکنان
NBA سابقه حضور در دی-لیگ رو داشتند . در این فصل و تا به حال 7
بازیکن از
NBA به تیمهای دی-لیگ واگذار شدند که حامد حدادی نیز جز اونهاست . این
نکته رو در نظر داشته باشید که نباید با این انتقال ناامید شد ، اگرچه دی-لیگ اصلا قابل مقایسه با
NBA نیست اما مشخصه که باشگاههایی که بازیکنان تازه وارد خود رو به
دی-لیگ منتقل میکنند ، در برنامه طولانی مدت خودشون به این بازیکنان نیاز دارند و
روی اونها حساب ویژه ای باز کردند و اگر غیر این بود به فسخ قرارداد با بازیکن روی
می آوردند . حامد حدادی در این فصل تنها بازیکن
NBA در باشگاه جدیدش محسوب میشه
و همین مشخص میکنه که ستاره باشگاه  هم به حساب میاد . هر چقدر هم ناامیدانه به
این موضوع نگاه کنیم باز این نکته حائز اهمیته که در دی-لیگ حامد فرصت بازی کردن پیدا میکنه
و میتونه خودش رو نشون بده .



۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

با مهاجران : Farhad Safinia

سلام دوستان

همانطور كه قبلا گفته بودیم قرار بود در مجموعه نوشته های مهاجران به بررسی نخبگان ايرانی در اروپا و آمريكا بپردازيم . اين بار به سراغ سينمای هاليوود رفتيم تا شما را با چند تن از ايرانيان موفق هاليوودی آشنا كنيم . يكی از اين ايرانيان موفق كسی نيست جز....

 فرهاد صفی نيا



پيدايش ايرانيان بازيگر و كارگردان در سينمای هاليوود پديده ی تازه ای نيست . در دهه ی 60 و 70 يكی از ايرانيان تبعيدی به نام "رضا بديعی" توانست خودش را به سينمای هاليوود تحميل كند . بعدها يكی از شاگردان و دوستان ايرانی رضا بديعی به نام "رابرت آلتمن" با كارگردانی فيلم هايی از قبيل "ماموريت غير ممكن" ، "مرد شش ميليون دلاری" و "تاج شاهين" خود را به عنوان يكی از كارگردانان صاحب سبك به هاليوود معرفی كرد .
در سالهای اخير بازيگران بسياری از قبيل "شهره آغداشلو" ، "بهار سومخ"، "مارشال مانش" و "كاترين بل" از جمله بازيگران موفق ايرانی در هاليوود بوده اند .
در رشته فیلمبرداری مي توان از "داريوش خاندجی" در فيلم های "اويتا" و "هفت" و در جلوه های ويژه می توان از "حبيب زرگرپور" در فيلم های "گردباد" ، "جنگ ستارگان" ،  "جومانجي" و "طوفان كامل" نام برد .
اما امروزه  نسل ايرانيان نويسنده در هاليوود بيش از همه راه خود را به سوي ترقی و پيشرفت باز كرده است. از "حسين امينی" مي توان به عنوان پرچم دار ايرانيان در اين رشته نام برد . "چهار پر" و "تهاجم بزرگ" از جمله كارهای بزرگ امينی در هاليوود است . اما موفق ترين كار او "بالهای فاخته" نام دارد كه به خاطر آن نامزد دريافت جايزه ی اسكار در سال 1997 شد .
اما يكی ديگر از ايرانيان نويسنده موفق در هاليوود  "فرهاد صفی نيا" نام دارد . فرهاد صفی نيا درسال 1975 در تهران به دنيا آمد . در سن چهار سالگی به همراه خانواده ايران را به مقصد پاريس و بعد ها لندن ترك كرد . تحصيلاتش را در رشته اقتصاد در دانشگاه كينگ كالج كمبريج به پايان رساند . در دوره ی دانشجويی در چند فيلم و نمايش نامه كارگردانی و بازی كرد . پس از فارغ التحصيلی عازم آمريكا شد . در نيويورك به دانشگاه فيلم سازی رفت و كار خود را به عنوان نويسنده حرفه ای آغاز كرد . او اكنون در لس آنجلس زندگی می كند . اولين كار بلند صفی نيا "آپوكاليپتو" يا "رستاخيز" نام دارد . نويسندگی اين فيلم زيبا توسط صفی نيا و "مل گيبسون" به طور مشترك انجام شد.

کابوس ، رویا ، کابوس


1- (( بیا پسر جان . این فیلم را بگیر ، ببر خانه روزی 10 بار تماشایش کن . به دردت می خورد )) . فیلم را آرسن ونگر به تیری آنری داد . آنری فیلم را در دستگاه گذاشت و دید گلهای یان رایت است . آنری از جهنم دل آلپی آمده بود ؛ جایی که کارلو آنچلوتی در پست هافبک راست از او استفاده می کرد و خون آنری را از ((شهوت گل)) خالی کرده بود . روزهای اول در هایبری ، وقتی می رفت اوت دستی بیندازد ، هواداران آرسنال تشویقش میکردند . این حرکت  کنایه ای وحشتناک برای این بود که ونگر بفهمد دوستداران آرسنال از خرید بازیکن تمام شده در یوونتوس راضی نیستند .

2- 21 سال بعد از آگوست 1977 ، نوزاد به دنیا آمده در پاریس ، در ورزشگاه استادوفرانس پاریس نخستین گل خودش را در جام جهانی زد و با 3 گل زده در قهرمانی فرانسه نقش داشت . کابوس پس از جام جهانی آغاز شد ، آن هم با  انتقال به یوونتنوس . پس از یک فصل مصیبت بار در تورین ، هیچ جا بهتر از لندن نبود ؛ جایی که آرسن ونگر سر مربی سابق آنری در موناکو منتظر ستاره افسرده اش بود . 2 بار انتخاب شدن به عنوان مرد سال فوتبال انگلیس از طرف انجمن نویسندگان و خبرنگاران فوتبال انگلیس و 2 بار آقای گلی لیگ جزیره ، مدیر یوونتوس را متوجه اشتباه بزرگشان کرد .
 

3- اوج گیری آنری در آرسنال با درخشش نیستلروی در اولدترافورد همزمان شد . هوادارن منچستر قدرت تمام کننده مهاجم هلندی شان را به رخ آرسنالی ها می کشیدند و توپچی ها دست روی یک نکته حساس می گذاشتند و می پرسیدند :(( راستی نیستلروی تا حالا یک گل از بیرون محوطه جریمه زده ؟))
 

4- کابوس – رویا – کابوس . بعد از رویای 6 سال شیرین در آرسنال ، دوباره نوبت تحمل کابوس بود ؛ این بار در نوکمپ . آنری در نخستین روزهای حضور در بارسلونا از همسرش که از ستاره های معروف انگلیس بود ، جدا شد و دختر یک ساله اش هم با چمدان های مادرش از خانه آنری رفت . افسردگی دوباره سراغ مهاجم 31 ساله آمد . اما تابستان 2008 آنری در نوکمپ ماندنی شد . این نشان میدهد گواردیولا هنوز به خروج آنری از کابوس  امیدوار است .
 

5- روزی که آدبایور با آرسنال قرار داد بست ، و نگر یک فیلم به او داد ؛ (( بیا پسر جان . این فیلم را بگیر ، ببر خانه . روزی 10 با تماشایش کن . به دردت می خورد )). آدبایور رفت خانه ، فیلم را توی دستگاه گذاشت ؛ فیلم گل های تیری آنری بود .


در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

امروزه هنر به معنی ((Art)) یا همان هنر های زیباست . اما پیش از این ، در فرهنگ ایرانی هنر به معنی ((فضیلت)) بود ؛ یعنی راستگویی ، مهربانی  و آراستگی هنرمندی بود و بد دهنی ، بی انصافی و بی رحمی ، بی هنری بود . البته هر جور مهارتی هم وقتی به کمال می رسید هنر محسوب می شد ؛ یعنی پادشاه و طبیب و بقال و نگار گر و شاعر ، ممکن بود هنرمند یابی هنر باشند . کمال الملک سراپا هنر بود .

قد رعنایی داشت و خوش چهره و خوش لباس بود ، شیرین سخن بود و دلی نازک و شوقی کودکانه داشت و شادی و غمش را نمی توانست پنهان کند .
 

مهربان و منصف بود . نقاش باشی دربار و از نزدیکان شاه بود . جمع تمام کمالات ، کمال الملک بود .
 

این دو دوست یعنی ذکاء الملک و کمال الملک ، هر دو از رجال دربار ناصر الدین شاه بودند . نزدیکان شاه همگی چاپلوس و زبان باز بودند و در این شرایط هر حرکتی که خلاف میل ملوکانه بود ، با تنبیه سخت پادشاه قاجار جواب داده می شد  . روزی ذکاء الملک به جرم قانون خواهی مورد غضب شاه واقع شد و از  بیم جان در خانه صدر اعظم تحصن کرد . خانواده اش روزگار سختی را می گذراندند وپریشان احوال بودند . پسرش نقل می کند که (( در آن ایام که بعضی دوستان از نزدیک شدن به ما احتیاط می کردند ، نقاش باشی بی ملاحظه به خانه ما می آمد و مهربانی می کرد و موقعی که پدرم از نوازش های او سپاسگزاری می  کرد ، به یاد دارم که او اظهار شرمندگی کرد و گفت من مرید شیخ سعدی ام که فرموده است : جوانی پاکباز و پاک روبود و.........))
 

این حکایت گلستان سعدی درباره جوانی است که با دوستش به قایقی می نشینند و گرفتار توفان می شوند و به گرداب می افتند . ملاحی از راه می رسد و دست دراز می کند تا دست جوان را بگیرد . جوان می گوید(( مرا بگذار و دست یار من گیر )) و جان می دهد ولی پیمان دوستی نمی شکند .
 

کمال الملک در هنرش حاضر به انجام هر کاری نبود یعنی در عسرت و تنگدستی زندگی می کرد ولی آبروی فقر و قناعت را نمی برد . در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه ناگهان کمال الملک اظهار کرد که سکته ناقص کرده و نیمه راست بدنش فلج شده است . عصایی بدست گرفته بود و لنگ لنگان قدم بر می داشت . دوستان و آشنایان متاسف شدند که کمال الملک در بهترین دوره کاری اش از کار افتاده و عاطل و باطل شده است . چندسالی گذشت و مظفر الدین شاه مرد و دوره محمد علی شاه هم سپری شد . ناگهان کمال الملک سالم شد و راه افتاد و شروع به کار کرد . دوستان به دیدارش رفتند و اظهار خوشوقتی کردند که شفا یافته است . آن وقت کمال الملک می خندد و می گوید :(( اصلا فلجی در کار نبود ، همه اش دروغ و تمارض بود چون طبیعت پست مظفرالدین شاه می خواست مرا به کارهایی وادارد که شایسته قلم من نبود )).
 

البته نتیجه این علو طبع و بلندی همت فقری بود که دامنگیر کمال الملک شد . او بسیار دست و دل باز و ولخرج بود ، طوری که سال های سال در تهران حتی خانه ای نداشت  و مستاجر بود چون خانه اش را فروخته و خرج امور روز مره کرده بود .
 

او دوران 5 پادشاه را درک کرد ، مقامات دنیوی و معنوی او به چنان اوجی رسیده بود که صاحبان قدرت را به هیچ نمی گرفت ولی شاهان قدر قدرت به دیدارش می شتافتند و سلاطین به همنشینی با او مباهات می کردند .

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

تاریخچه نگرو لیگ


اینبار سيم كش ها اقدام به ترجمه و انتشار اولين مقاله فارسی در مورد نگرو ليگ آمريكا می پردازد . همانطور كه ميدانيد Negro در لغت به معنای سياه پوست است و نگرو ليگ يعنی ليگ سياه پوستان .

سياه پوستان در اواخر سال 1800 ميلادی موفق شدند در تيم هاي صنعتی ، نظامی و دانشگاهی در ليگ آماتور بيس بال بازي كنند و پس از آن توانستند راه خود را به سوی بازی در تيم های حرفه ای هموار كنند .
"فليت وود واكر" و "باد فاولر" از اولين سياهانی بودند كه در ليگ حرفه ای بيس بال بازي كردند ، اگرچه بعدها به علت قوانين نژاد پرستانه مجبور به ترك تيم های خود شدند .


در سال 1920 ميلادی ، "اندرو راب فاستر" به همراه چند تن از مالكان تيم های ميانه غربی آمريكا در كانزاس ، ليگی به نام Negro National League كه به صورت اختصاري NNL  ناميده مي شد را تاسيس كردند . اين تيم مخصوص بازيكنان سياه پوست آمركايی بود و اين گونه بود كه راهی براي درخشش  سياه پوستان پر استعداد در ورزش بيس بال باز شد . امروزه به پاس زحمت ها و خدمات راب فاستر از او به عنوان پدر سياه بيس بال نام برده مي شود .


به سرعت
تيم هايی از شرق و جنوب ايالات متحده به اين ليگ پيوستند و آوازه ی نگرو ليگ در
تمام آمريكا و كانادا پيچيده شد
.


مهارت سياهان
در بيس بال آن چنان بود كه نه تنها مشتاقان زيادی را به سمت
ورزشگاه
ها می كشاند ، بلكه همين نگرو ليگ باعث توسعه ی وضع اقتصادی جامعه
سياهان
آمريكا شد
.
در سال 1945 "جك رابينسون"
يكی از نخبگان نگرو ليگ به
عنوان اولين سياه آمريكا به عضويت كانزاس سيتی درآمد و اين
آغاز دوره ی
جديدی از ظهور سياهان در ليگ حرفه ای آمريكا بود .


در سال 1960 نگرو ليگ برای هميشه به تاريخ پيوست و به پاس يادبود تمام بازيكنانی كه در NNL بازی كرده اند ، موزه ای در كانزاس به نام موزه ی نگرو ليگ داير شد .

بر گرفته از سايت :  http://www.nlbpa.com

۱۳۸۷ آذر ۲, شنبه

با مهاجران: Jimmy Delshad

سلام دوستان . سيم كش ها از این به بعد در ابتكاری جديد اقدام به ترجمه و انعکاس زندگينامه ايرانيان موفق خارج از كشور در قالب مجموعه نوشته های مهاجران خواهد کرد . اميدواریم اين مجموعه گامی موثر در شناخت هر چه بیشتر ايرانيان با نخبه های خود در سراسر جهان باشد .




جمشيد دلشاد معروف به "جيمی دلشاد" از ايرانيان برجسته مقيم آمريكاست و در حال حاضر شهردار بيورلی هيلز در كاليفرنيا می باشد . جيمي 48 سال در لس آنجلس زندگی كرده است و پس از آن در 18 سال اخير در بيورلی هيلز كاليفرنيا يعنی همان شهری كه هم اكنون شهردار آن است زندگي می کند .

در سن 38 سالگي با "لونی دلشاد" ازدواج كرد و هم اكنون صاحب دو فرزند می باشد . "دبرا" و "دنيل" در حال حاضر فارق التحصيل دبيرستان رويالا می باشند .


جيمی مدرك ليسيانس خود را از دانشگاه "نورس بريج كاليفرنيا" در سال 1965 اخذ كرد و دوره فوق ليسانس خود را در USC گذراند .  

جيمی اکنون يكی از برجسته ترين پيمانكاران و تجار جهان محسوب میشود . او شغل خود در رابطه با كامپيوتر و تكنولوژی های وابسته به آن را در سال 1978 آغاز نمود . كامپيوترهای توليدی او هم اكنون به سرتاسر جهان صادر می گردد .

او شركت توليدی خود را پس از پيروزی در انتخابات فروخت و تمام وقت خود را صرف رسيدگی به امور جامعه بيورلی هيلز نمود . در حال حاضر جيمی يك مشاور تجاری مستقل است .




۱۳۸۷ آذر ۱, جمعه

می دانید که ؟

كوكا كولا در اصل سبز رنگ است !!

عمومی ترين نام جهان محمد است !!

عمومی ترين فاميل جهان لی است !!

اسم قاره ها با همان حرفی كه آغاز ميشود پايان ميابد !!

شما نميتوانيد با حبس نفستان خود كشی كنيد !!

محال است بتوانید آرنج دستتان را بليسيد !!

وقتي عطسه ميكنيد مردم به شما عافيت باش ميگويند چون قلب شما به مدت يك میليونيم ثانيه ميايستد!!

خوك‌ها به دليل فيزيك بدنی قادر به ديدن آسمان نيستند !!

فندك قبل از كبريت اختراع شد !!

من و حامد حدادی !



یادش
بخیر ... جام ملتهای آسیا ... اگه اشتباه نکنم تابستان سال پیش بود . ایران باعث
تعجب همه (حتی خودش!) شد و تا فینال بازیها پیش رفت و ... اون قهرمانی خاطره انگیز
. توی اون بازیها بود که یک نفر خیلی خوب درخشید ؛ و اون کسی نبود جز حامد حدادی .
توی اون بازیها همه کار کرد ، بخصوص توی فینال با لبنان . قطعا اگه حامد نبود ما
نمیتونستیم اینقدر خوب بازی کنیم و لبنان رو سوسک کنیم ! توی اون بازی بود که حامد
نزدیک 30 امتیاز داشت و یکه تاز میدان بود . هم توی حمله خوب بود هم توی دفاع ، هم
شوت میزد و هم ریباند میکرد ، هم پاس میداد و هم بلاک میکرد و ... اون سه امتیازی
که اواخر نیمه اول از وسط زمین زد یادتونه ؟ من که هنوز حرف های کاویانی توی گوشمه:
(( حتی توی
NBA هم از این شوت ها زده نمیشه !)) آخ که مُردم از
خنده ! آخه یکی نیست به این بنده خدا بگه آخه برادر من ، مجری عزیز ، لطفا جلوی
ذوق زدگی خودتون رو بگیرید و از این حرف های شاخدار و البته خنده دار نزنید !

 آره
دیگه ما قهرمان شدیم و بعد از نیم قرن تیم بسکتبال ما جواز حضور در المپیک رو پیدا
کرد . البته بخاطر این قهرمانی باید از چینی ها هم تشکر کنیم که با تیم سومشون
راهی این مسابقات شده بودند و راه رو برای قهرمانی ما هموار کردند . تذکر این نکته
کاملا بجاست که سال قبل از قهرمانی ما ، چینی ها در بازیهای آسیایی سال 2006 در
قطر با تیم دومشون قهرمان شدند ! و اگه مجددا سعی کنید که به یاد بیارید ما توی
اون مسابقات سوم شدیم .
 قدیمی
ها واقعا راست میگند که هر خوشی یک پایانی هم داره . اما پایان خوشی قهرمانی ما چی
بود ؟ شماها رو نمیدونم ولی من با یک حادثه خوشی هام تمام شد . کدام حادثه ؟ با
دیدن این عکس خودتون میتونید حدس بزنید :




...
و ما رفتیم المپیک . توی المپیکی که فقط 12 تیم حضور دارند ، حضور دو تیم آسیایی
خیلی حَرفه ! فاصله تیم های آسیایی با چین رو که گفتم . حالا در مورد فاصله تیم
های آسیایی با تیم های دیگه همینقدر میگم که در آخرین دوره رقابتهای جام جهانی
بسکتبال اونم در ژاپن فقط تیم چین تونست به جمع 16 تیم برتر راه پیدا کنه !(ما توی
اون مسابقات شرکت نداشتیم چون چهار تیم از آسیا میتونستند حضور داشته باشند که ما
اون موقع پنجم آسیا شدیم) حالا ملتفت شدید که حضور در المپیک چقدر با ارزشه ؟
 درسته
که در المپیک در هر پنج بازیمون باختیم ولی باز هم حامد نشون داد که چقدر بازیکن
بزرگیه و ستاره تیم ما محسوب میشه (البته یک ستاره دیگه هم داشتیم که داداش کوچیکه
صاحب اون حادثه بود!) . حامد قصه ما در میان اون همه بلند قد از بهترین تیم های
جهان تونست در زمینه ریباند و بلاک شات در رتبه اول قرار بگیره . آمار ریباندش
حدود 11 و خورده ای بود که اگه این آمار در
NBA باشه در بین 10 تای برتر قرار میگیره . آمار بلاکش
هم حدود 2 و خورده ای بود که این میزان بلاک در هر بازی و البته در
NBA قطعا (مجددا تاکید
میکنم قطعا!) در بین 10 نفر برتر قرار میگیره . و در شرایطی که آمار
بلاک شات کساد باشه ، حتی میتونه در میان 5 نفر برتر هم قرار بگیره .
 همین
آمار عالی من رو امیدوار به این کرد که اگه حامد بتونه در
NBA بازی کنه ، قطعا جز Center های(گزارش گر های ما اصرار دارند بگن پست 5 ، ولی
منم اصرار دارم بگم سنتر تا کسی که از بسکتبال چیزی سر در نمیاره حداقل از اسمش
بفهمه که طرف در چه منطقه ای از زمین بازی میکنه!) برتر باشه . این رو هم بگم که
در کل دنیا سنتر خوب خیلی کم داریم ، و بازیکن سنتری که هم شوتهاش به ثمر برسه و
هم خوب دفاع کنه نایابه ! و در خود
NBA هم 5 نفر با این
خصوصیات نداریم ، و البته که حامد هر دوی این خصوصیات رو داره. لازمه بگم حتی تیم
ملی آمریکا ، قهرمان المپیک هم بازیکن تخصصی در پست سنتر نداشت ! و از بازیکنهای
PowerForward یا پست 4 در این منطقه
استفاده میکرد .
 

وقتی
شایعات به گوش رسید که حامد قراره به یک تیم از
NBA بپیونده ، دولت آمریکا
هم نامردی نکرد و قانونی تصویب کرد که طبق اون یک ایرانی نمیتونه در آمریکا به
فعالیت بپردازه . اما این قانون چند روزی بیشتر دوام نداشت . یادمه اول هفته این
قانون تصویب شد و آخر هفته بود که حامد به تیم
MemphisGrizzlies که
یک تیم کاناداییه پیوست . در بین 30 تیم
NBA فقط دو تیم ممفیس و Toronto
Raptors
غیر
آمریکایی و از کانادا هستند . خوب به خاطر دارم که بسیاری از سایت های آمریکایی
پیوستن حامد به یک تیم حاضر در مسابقات
NBA رو با تعریف هایی نظیر
: "حدادی ، نخستین بازیکن ایرانی شاغل در
NBA" ، "سومین بازیکن بلند قد تاریخ باشگاه ممفیس" و
"رکورددار بازیهای المپیک در عرصه ریباند و بلاک شات" تحت پوشش قرار
دادند . البته ناگفته نمونه که این تیترها و تفاصیل بیشتر جنبه سیاسی داشت .

و
اما تیم ممفیس . یک تیم بسیار ضعیف و البته بسیار جوان که فقط یک بازیکن بالای 26
سال داره که اون بازیکن هم
Antonie Walker پر سابقه و مشهوره .
اگه اشتباه نکنم ممفیس سال پیش تیم دوم از آخر مسابقات
NBA شد و دو سال پیش هم تیم
آخر ! دیگه خودتون تا ته قضیه رو بخونید . این تیم در پست سنتر فقط دو بازیکن داره
، یکی
Mike Gasol برادر Pau Gasol مشهور که اهل اسپانیاست و مثل حامد سال اول حضورش در مسابقات NBA است ، و دیگری Darko
Milicic
که یک
بازیکن بسیار ضعیف و طرد شده از تیم های دیگست که دو سال پیش به ممفیس پیوست .

من
وقتی توانایی های حامد رو با بقیه بازیکنهای پست 5 می سنجیدم و به بازیکنان ممفیس
توجه میکردم ، مطمئن میشدم که حامد میتونه جز بهترین های
NBA در پست سنتر باشه .
وقتی عکس های پیش فصل تیم های مختلف هم منتشر شد ، دیگه شک نکردم!

اما
بازیهای تدارکاتی پیش فصل شروع شد و ناامیدی من هم ایضا ! در بازیهای تدارکاتی که
مربیان حداقل در نصف زمان بازی از بازیکنان ذخیره خودشون استفاده میکنند ، حامد
فقط حدود 7 دقیقه بازی میکرد ! و حتی در بعضی بازیها (یادتون باشه بازیهای
تدارکاتی!) اصلا بازی نمیکرد . حالا قیافه من رو که قبلا مطمئن بودم حامد جز شروع
کننده های در هر بازیه حدس بزنید !


بالاخره
بازیهای
NBA شروع شد و من هنوز کورسویی از امید داشتم که شاید مربی تیم نمیخواسته
بقیه تیمها بازی حامد رو آنالیز کنند و برای همین در بازیهای تدارکاتی به حامد
بازی نمیداده . اما دل خوش سیری چند ؟ هر تیم در
NBA میتونه 15 بازیکن در
اختیار داشته باشه که فقط 12 نفر میتونند روی نیمکت بنشینند و 3 بازیکن دیگه حتی اجازه
ندارند روی نیمکت بنشینند . ممفیس در این فصل 14 بازیکن داره و بنابراین در هر
بازی 2 نفر خارج از لیست قرار میگیرند . در چهار بازی ابتدایی ، حامد فقط روی
نیمکت مینشست و هم تیمی هاشو تشویق میکرد ! در این چهار بازی حتی یک دقیقه هم به
میدان نرفت . تازه این در حالی بود که 2 بازیکن خارج از لیست ممفیس مصدوم بودند .
با بازگشت یک نفر از اونها حامد ما از روی نیمکت هم کنده شد و در لیست 12 نفر قرار
نگرفت . و تا حالا هم که ممفیس حدود 12 بازی برگزار کرده به روی نیمکت برنگشته . یک
چیز دیگه هم بگم اینکه تا حالا و در این 12 بازی فقط 2 بازیکن ممفیس اصلا به میدان
نرفته اند ، یکی حامد خان حدادی و دیگری آنتونی والکر مصدوم !

 و
این بود قصه ما با آقا حامد . تا ببینیم در بازیهای آینده چه پیش آید . اما از من
میشنوید زیاد امید نداشته باشید ، یا حداقل دعا کنید آمار مصدومین ممفیس زیاد بشه تا
شاید حامد ما بتونه برای دقایقی بازی کنه . اگه امسال نشد غصه نخورید ، سالهای
بعدی هنوز هست ...


۱۳۸۷ آبان ۳۰, پنجشنبه

عاشقانه ها

تو را به جای همه ی کسانی که نشناخته ام دوست ميدارم .
تو را به خاطر عطر نان گرم دوست ميدارم .
برای برفی که آب ميشود دوست ميدارم .
تو را برای دوست داشتن دوست ميدارم .
تو را به جای همه ی کسانی که دوست نداشته ام دوست ميدارم .
تو را به خاطر دوست داشتن دوست ميدارم .
برای اشکی که خشک شد و هيچ وقت نريخت ، لبخندی که مهو شد و هيچ گاه نشکفت دوست ميدارم.
تو را به خاطره خاطرها دوست ميدارم .


برای پشت کردن به آرزو های مهال ، به خاطر نابودی توهم و خيال دوست ميدارم .

تو را بی آنکه دوستم بداری دوست ميدارم .
تورا برای دوست داشتن دوست ميدارم .
تو را به خاطر دود لاله های وحشي ، به خاطر گونه ی زرين آفتاب گردان برای بنفشيه بنفشه ها دوست ميدارم .
تو را به خاطر دوست داشتن دوست ميدارم ، تو را به جاي همه ی کسانی که نديده ام دوست ميدارم .
تو را برای لبخند تلخ لحظه ها ، پرواز شيرين خاطره ها دوست ميدارم .
تو را به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم ديد دوست ميدارم .
اندازه ی قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست ميدارم .
تو را اندازه ی خودت ، اندازه ی آن قلب پاکت دوست ميدارم .
تو را برای دوست داشتن دوست ميدارم !


معرفي گروه موسیقی WESTLIFE


"وست لايف" گروهی ايرلندی الاصل است كه درسوم جولای سال 1998 توسط "سايمون كاول" شكل گرفت و اكنون توسط "لوئيس والش" اداره می شود .

در طی اين سالها وست لايف سبك زيبايی از موسيقی پاپ با آهنگ های معاصر و تاكيد بر قطعه های رمانتيك را به بازار عرضه كرده است .
"نيكي برايان" ، "كين ايگان" ، "مارك فيهيلی" ، "شين فيلان" و "برايان مك فادن" اعضای اصلی این گروه را تشکیل میدهند .
فيلان
و فيهيلي خوانندگان اصلی گروه  هستند و ساير اعضای گروه همگی ترانه سرا می
باشند ، اگرچه تمام موفقيت های درخور اين گروه مديون ترانه سرايانی از خارج
گروه بوده است .

تاريخچه اين گروه به زمانی بر می گردد كه كين ، مارك و
شين به همراه چهار نفر از دوستانشان گروهی شش نفري به نام  "IO YOU" را
تشكيل دادند . اين گروه توسط يك متخصص حركات موزون به نام "مری مكدونا" و دو
مدير غير رسمی اداره می شد و اولين آلبوم اين گروه به نام "با دختران تا
هميشه" در سال 1989 منتشر شد .

درآن سال ها اين گروه به موفقيت چندانی
نرسيد و دو تن از اعضای گروه اخراج شدند و به دوبلين يعنی جايی كه برايان
و مك فادن سرباز بودند رفتند . چند ماه بعد سومين عضو اصلي گروه IO YOU 
يعنی مايكل گرت نيز اخراج شد .

در همان سال لوئيس والش مدير گروه
BOYZONE به سبب آشنايي با مادر شين به دوبلين رفت و همه این افراد دست به
دست هم در دوبلین در سال 1998 گروهی را با نام وست لايف (كه قبلا نيز نام
گروهی به همين نام بود) را تاسيس كردند .

وست لايف كارش را با آلبوم
"دوباره قسم خوردن" شروع كرد ؛ اگر چه اين آلبوم تنها در آسيا منتشر شد اما
بعد ها آلبوم هايي از قبيل "تا آخرالزمان" ، "همه می دانند" ، "بيا امشب را
رويايی كنيم" ، "برای هميشه" ، "طوفان آرام نشو" و "بر بال عشق" در آمريكا و
اروپا به شهرت بسياری دست يافت .

۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

راز هستی

خلقت آغاز ، نبودن بودن شد .
بودن شکل گرفت و جهان شکل گرفت و هستی شکل گرفت .
هستی چهار و جهانیان خارج از شمار .
خارج از شمار متحیر این چهار .
هستی و انسان ،  آن اشرف مخلوقات ، او نیز متحیر .
هستی یک راز ، خدا تنها دانای این راز .

۱۳۸۷ آبان ۲۸, سه‌شنبه

شروع شدم ؟

یاران گذشته بس که کردند تاراج عبارت و معانی        شد تنگ فضای نظم ما ، فـریاد ز سبقت و زمانی

موسیقی بدون کلام : دانلود آلبوم Peace in the Midst of the Storm از Dino با لینک مستقیم

"دینو کارتسوناکیس" ، نوازنده پیانو در 20 جولی 1942 در نیویورک متولد شد . او نواختن را از سن 3 سالگی و با پیانوی مادربزرگش شروع کرد . در 5 سالگی اولین تصنیف خود را آموخت و در همین سن در کلاسهای آموزش پیانو ثبت نام کرد .

دینو تعلیمات حرفه ای خود را در "دانشکده پادشاه" آموخت . دینو به طور ممتد در سفر بود و بیش از پنجاه اثر از خود به جای گذاشت . او همچنین با انجیل نویسان مختلفی فعالیت کرد و در حوزه مسیحیت شناخته شد . دینو در طول دوران فعالیت خود دو بار نامزد دریافت جایزه "گرمی" شد که یکبار آن را تصاحب کرد .
آلبوم "صلح در میان توفان" اثر دینو و محصول سال 1989 رو برای دانلود قرار دادم . برای دانلود روی نام هر آهنگ کلیک کنید :

۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

موسیقی بدون کلام : دانلود آلبوم Faith: A Holiday Album از Kenny G با لینک مستقیم

 
کنت گورلیک ، نوازنده ساکسیفون که بیشتر با نام "کنی جی" شناخته میشود در 5 جوئن 1956 در سیاتل آمریکا متولد شد . کنی جی با ارائه چهارمین آلبوم خود به نام Duotones در سال 1986 به شهرت رسید .
کنی جی در کنار ساکسیفون سوپرانو که ساز اصلی وی محسوب میشود ، ساکسیفون آلتو و تنور نیز می نوازد و گاهی از فلوت هم استفاده میکند .
آلبوم "ایمان" محصول سال 1999 رو با کیفیت 160 kbps و با لینک مستقیم برای دانلود قرار دادم . برای دانلود روی نام هر آهنگ کلیک کنید :

با بزرگان سينماي هاليوود : هیلاری داف



هیلاری ارهارد داف معروف به "هیلاری داف" در 28 سپتامبر 1987 در هوستون تگزاس به دنیا آمد . هیلاری اکنون یکی از بزرگترین بازیگران زن هالیوود و خوانندگان سبک پاپ در ایالات متحده آمریکا است.
هيلاري فرزند باب داف و سوزان داف و خواهر كوچكتر هيلي داف هنرپيشه مشهور آمريكايي است.
هيلاري در سال 1997 اولين نقش خودش را در يك سريال تلويزيوني به نام "زنان حقيقي" بازي كرد. در سال 1998 در نقش وندي در فيلم "كاسپر وندي را مي بيند" بازي كرد . در سال 1999 در نقش رويايي الي در فيلم "احضار كننده ي روح" جاودانه شد و به خاطر بازي در اين فيلم برنده جايزه بهترين بازيگر جوان در سريال هاي تلويزيوني شد و اين آغاز دوره رشد و ترقي هيلاري در سينماي آمريكا بود. سپس در سال 2001 در سريال "لوزي مك گور" در شبكه ديزني ايفاي نقش كرد. در كمال ناباوري هيلاري در سال 2003 از اين فيلم پر طرفدار به علت اختلاف در مبلغ قرارداد با مسئولان شبكه ديزني كناره گيري كرد .از سال 2003 به بعد هيلاري در فيلم هايي با بودجه هاي چندين ميليون دلاري از قبيل "داستان سيندرلا" ،  "مرد كامل" ، "در جستجوي سانتا" ، "صدايت را بالا ببر" ، "ارزانتر از دو دوجين" ، "دختر جديد" و "دختر خارجي بلوند" ايفاي نقش كرد . آخرين فيلم هيلاري "جنگ غذا" نام دارد كه در سال 2008 به بازار خواهد آمد .هيلاري تاكنون دو بار ازدواج كرده است ؛ اولين بار در سال 2002 با آرون كارتر و در سال 2004 با جول مادن كه هر دو منجر به طلاق شده است .هيلاري اكنون درگير فعاليت هاي  خيريه در آمريكا است . او در سال 2006 مبلغ 250 هزار دلار به قربانيان طوفان كاترينا اهدا كرد . او همچنين در توزيع غذا بين قربانيان نیو اورلئان مشاركت جدي داشت.بدون شك هيلاري داف به علت داشتن هوش فراوان ، صورتي زيبا و صدايي رويايي يكي از بزرگترين ستاره هاي هاليوود در آينده خواهد بود.

-
برگرفته از سايت :http://www.hilaryeduff.net

موسیقی بدون کلام : دانلود آلبوم The Very Best of Yanni از Yanni با لینک مستقیم


آلبوم "بهترین های یانی" محصول سال 2000 رو با کیفیت عالی (320 kbps) برای دانلود با لینک مستقیم قرار میدم . برای دانلود کافیه روی هر آهنگ کلیک کنید :

۱۳۸۷ آبان ۲۲, چهارشنبه

با چند سوال ساده ، ماه و روز تولد شخص مورد نظرتون رو بفهمید !

تا حالا شده بخواین در روز تولد دوستتون بهش هدیه بدین ؟ خب فرض کنید که شما روز تولد دوستتون رو نمیدونید و اون هم به هر دلیلی حاضر نیست روز و ماه تولدش رو به شما بگه . حالا چه میکنید ؟
لازم نیست زیاد فسفر مصرف کنید ، من بهتون میگم چه کار کنید تا روز و ماه تولد دوستتون رو بفهمید. فقط کافیه  یک ماشین حساب دستش بدید و بهش بگید این کارها رو انجام بده (البته این رو هم بگم شرط اینکه به جواب درست برسید اینه که دوستتون صادق باشه و اعداد صحیح رو وارد کنه) :
1) عدد ماه تولدش رو در 5 ضرب کنه
2) حاصل اونو با 7 جمع کنه
3) حاصل رو در 4 ضرب کنه
4) جوابش رو با 13 جمع کنه
5) حاصل رو در 5 ضرب کنه
6) عدد روز تولدش رو با جواب مرحله قبل جمع کنه
7) حاصل تمام این مراحل رو بده به شما !

عجله نکنید این عددی که به شما میده جواب نیست . شما باید برای رسیدن به روز و ماه تولد دوستتون ، 205 رو از عددی که دوستتون بهتون داده کم کنید . در پایان عدد سه رقمی یا چهار رقمی که مشاهده می کنید به این ترتیبه که دو رقم اول از سمت راست روز تولد دوستتونه و رقم یا رقم های بعدی ماه تولد اون . همین ...
حالا برید هدیه رو تهیه کنید !

تولد !

سلام .
چند نفر بیکار فکرهاشون رو ریختند روی هم و تصمیم گرفتند با همدیگه یک وبلاگ درست کنند و توش درباره هر چی که دوست دارند بگن . هر چی یعنی همه چی !
حاصل دسترنج این عزیزان همین وبلاگه :
و اینگونه ما پا به عرصه وجود گذاشتیم .
امیدواریم بتونید ما رو تحمل کنید . خیر پیش ...