۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

Road to the Oscars - 7

همانطور که می دونید مراسم اسکار چهارشنبه هفته پیش به وقت ایران برگزار شد و نتایج اون هم مشخص شد. کم حوصلگی اجازه نداد تا بقیه فیلمهایی که دیده بودم رو معرفی کنم. بعد از مراسم، در این نزاع درونی بودم که به ادامه معرفی فیلمهای اسکار بپردازم، یا از روی چند فیلم باقیمانده بپرم و با مروری بر نتایج کار رو تمام کنم! تا امروز این نزاع ادامه داشت، و سرانجام تصمیم گرفتم حداقل برای کامل شدن آرشیو خودم باقیمانده فیلمها رو هم بررسی کنم و بعد از اون به نتایج عجیب و غریب اسکار امسال بپردازم. پس این خودم و این هم ادامه معرفی فیمهای نامزد دریافت اسکار!


فیلم Invictus به کارگردانی کلینت ایستوود :

برای 2 اسکار که هر دوش هم برای بازیگراش بود کاندید شده بود، و البته موفق به کسب هیچ کدامش نشد.

Best Performance by an Actor in a Leading Role
Best Performance by an Actor in a Supporting Role

- این فیلم هم جز فیلمهایی بود که بر اساس داستان واقعی ساخته شده است. داستان فیلم از روزهایی قبل از انتخابات ریاست جمهوری آفریقای جنوبی شروع می شود، جایی که برای اولین بار سیاه پوستان حق رای پیدا می کنند و نلسون ماندلا که 30 سال را در زندان سفیدپوستان گذرانده است، به عنوان رییس جمهور برگزیده می شود. در حالی که قرار است جام جهانی راگبی درسال 1995 به میزبانی آفریقای جنوبی برگزار شود، کشور مملو از دعواها و اختلافهای سیاهان با سفیدان است. در آن زمان تیم راگبی آفریقا متعلق به سفیدپوستان بود و سیاهان تصمیم می گیرند (با توجه به نتایج ضعیف تیم راگبی) این تیم را منحل کنند و تیم جدیدی را به نمایندگی از آفریقای جنوبی به جام جهانی اعزام کنند. اینجاست که ماندلا با نفوذ و محبوبیت خود مانع این کار می شود و با سیاستهای خود باعث می شود که این تیم همچنان استقلال خود را حفظ کند. تیم روز به روز پیشرفت می کند و سرانجام در جام جهانی قهرمانی را به دست می آورد.

- پیش از این خیلی با شخصیت ماندلا آشنا نبودم. سیاستهایی که این مرد در پیش گرفت تا یک کشور که از شدت اختلافات نژادی در حال متلاشی شدن است به یک کشور کاملا یکپارچه و متحد برسد، قابل تحسین است. سیاستهای پشتیبانی و حمایت از یک ورزش (که خیلی ها در ابتدا اون رو بیخود و بی ارزش می دونستند) سرانجام به اتحاد مردمی می رسد که سالها در جنگ با یکدیگر بودند. اینها نشون میده که ماندلا واقعا مرد مدبری بوده و هست، خوش به حال کشوری که چنین رییس جمهوری داره!

- "دارم به این فکر می کنم که چطور میشه 30 سال در یک زندان کوچک باشی، و بعد از آزادی تمام افرادی که تو را در زندان انداختند (سفید پوستها) را ببخشی!" این بخشی از دیالوگ فیلم از زبان کاپیتان تیم راگبی (با بازی مت دیمون) بود که در وصف نلسون ماندلای کبیر گفته است. وقتی چنین شرایطی رو با کشور خودم مقایسه می کنم فقط افسوس می خورم. این مرد برای اتحاد کشورش اول از طرف خودش تمام سفید پوستها را بخشید، و بعد از مردم خواست تا یکدیگر را ببخشند. و حالا یک کشور متحد و یک مرد بزرگ که کارهاش در تاریخ برای همیشه ثبت میشه. اما مسئولان کشور ما به جای اینکه سعی در متحد کردن مردم داشته باشند (چیزی که مدام در هر مناسبتی مثل انتخابات یا تظاهرات شعارش رو میدن) سعی در به جان هم انداختن مردم می کنند، گروهی را مردم شریف ایران و گروهی را خس و خاشاک می نامند، گروهی را حزب الله و گروهی را حزب شیطان می نامند، گروهی را انسان و گروهی را گاو و گوساله می نامند و... . این است اتحاد در کشور ما!

- قبل از شروع جام جهانی تیم راگبی آفریقا در دیداری دوستانه به مصاف تیم قدرتمند انگلیس می رود. نلسون ماندلا هم در یکی از نخستین روزهای ریاست جمهوریش در ورزشگاه حاضر می شود، به دیدار تماشاگران می رود و از یکی از معدود تماشاگرانی که پرچم جدید آفریقای جنوبی را در دست دارد تشکر می کند. آفریقای جنوبی در این دیدار شکست سنگینی می خورد و هیچ کس امیدی به این تیم ندارد. دو دستگی در کشور موج می زند. یک سال بعد، ماندلا در فینال جام جهانی در ورزشگاه حضور دارد. تیم آفریقای جنوبی در دیدار پایانی با نیوزیلند (که انگلستان را شکست داده است) مسابقه می دهد. ورزشگاه پر است از پرچم جدید آفریقای جنوبی! برای اولین بار است که سیاهان در کنار سفیدان در کنار هم به تماشای بازی می پردازند، همدیگر را از خوشحالی در آغوش می گیرند و...

- کلینت ایستوود سابقه ساختن فیلم ورزشی را در کارنامه خودش دارد، فیلم عزیز میلیون دلاری که موفق به کسب اسکار هم شد. این فیلم اگر چه موفقیت فیلمهای قبلی ایستوود را نداشت، اما فیلم قابل توجهی بود. جالب اینجاست که در گلدن گلاب، ایستوود برای این فیلم کاندید دریافت جایزه بهترین کارگردانی شده بود.

- بعد از دیدن مراسم گلدن گلاب و مراسم اسکار، عاشق مورگان فریمن شدم! مطمئن باشید هیچ کس بهتر از فریمن از عهده ایفای نقش نلسون ماندلا بر نمی آید. سنگین بودن، مودب بودن، و حتی شباهتهای چهره از موارد تشابه ماندلا و فریمن است.  شاید دومین نفر شایسته برای اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد مورگان فریمن بود. از بازی خوب مت دیمون هم نباید به سادگی گذشت.

جمع بندی: بازیگران این فیلم دستشون از اسکار خالی موند. در گلدن گلاب هم هیچ جایزه ای نصیب این فیلم نشد. امتیاز این فیلم 7.5 است و من به این فیلم زیبا نمره 7 دادم.



انیمیشن The Secret of Kells :

Best Animated Feature Film of the Year

- یک انیمیشن عجیب در میان سایر انیمیشن ها. انیمیشنی که مثل سایر انیمیشن ها خنده دار نیست، گویی اصلا این انیمیشن برای کودکان ساخته نشده است! داستان فیلم بر اساس اعتقادات مسیحیان ساخته شده است، کتابی مشهور در دین مسیحیت به نام کلز. فیلم داستان پسر کوچکی است که به طراحی و نقاشی این کتاب می پردازد. (بیش از این نمی تونم در مورد داستان فیلم بگم!)

- یک انیمیشن خوش آب و رنگ با طراحی های شاد و زیبا (که ظاهرا بعضی از طراحیهایش هم از همان کتاب معروف کلز گرفته شده است) که دل آدم را بسیار شاد می کند، هر چند خیلی از داستان فیلم سر در نمی آورید! این فیلم 75 دقیقه ای محصول 3 کشور ایرلند، فرانسه و بلژیک می باشد.

جمع بندی: قطعا این فیلم برای خود مسیحیان معنا و مفهوم دیگری داره،، اما درک این فیلم برای ما بسیار دشواره. اگر توضیحات مترجم زیرنویس در ابتدای فیلم نبود (که بخشی از آداب مسیحیان و اعتقاداتشون رو توضیح داده بود) عملا من هیچ چیزی از این فیلم نمی فهمیدم! امتیاز 7 از طرف من، و امتیاز 7.5 از طرف سایر کسانی که این فیلم را دیده اند!



فیلم موفق Precious: Based on the Novel Push by Sapphire که برای 6 اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم سال نامزد شده بود، و سر انجام موفق به کسب 2 اسکار شد:

Best Performance by an Actress in a Supporting Role

Best Writing, Screenplay Based on Material Previously Produced or Published
Best Achievement in Directing
Best Achievement in Editing
Best Motion Picture of the Year
Best Performance by an Actress in a Leading Role

- داستان فیلم به قدری تلخ و سخت و... است که واقعا از گفتنش شرم دارم! فیلم داستان زندگی دختری 16 ساله به نام پرشس است که به علت اینکه (برای بار دوم) حامله شده است از مدرسه اخراج می شود. این دختر از 3 سالگی مورد تجاوز پدر خودش قرار می گرفته و فرزند اولش دچار عقب ماندگی ذهنی است. او که با مادرش زندگی می کند، مدام مورد اذیت و آزار مادرش هم قرار می گیرد (در کل بخونید زندگی بسیار سختی داشته دیگه!) . پرشس برای ادامه تحصیل به موسسه ای به نام "تحصیلات برای هر فرد" می رود و در آنجا با معلمی مهربان و سایر دخترانی که آنها هم بنا به دلایلی (مثل اعتیاد) از مدرسه اخراج شده اند آشنا می شود ...

- ابتدا باید توضیحی در مورد ترجمه عنوان فیلم بدهم. "...My Precious" تکه کلام گالوم در فیلم محبوب من ارباب حلقه ها بود که مدام در مورد حلقه به کار می برد، و معنی اون "عزیز من..." است. در عنوان این فیلم هم Precious قرار دارد، ولی این دفعه فرق می کند و چون اسم شخصیت اصلی فیلم پرشس است، نباید عنوان فیلم ترجمه شود. این نکته رو از این جهت گفتم که در بعضی از سایتها (از جمله ویکی پدیا) دیده ام که نام فیلم ارزشمند ترجمه شده است که اشتباه می باشد و باید با عنوان پرشس نوشته شود.

- بازیگر اصلی این فیلم ثابت کرد که می توان ره صد ساله را در یک شب طی کرد! گابوری سیدیب 27 ساله در نخستین تجربه بازیگری اش نقش پرشس را بر عهده داشت. و جالب اینجاست که در نخستین تجربه اش کاندید دریافت اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن هم شد، و جالبتر اینکه برای کسب این اسکار با مریل استریپ که برای 16 اسکار کاندید شده است رقابت کرد! واقعا هیجان آوره، نه؟!

- مونیک هم کسی است که در فیلم نقش مادر خشن و بسیار بد اخلاق پرشس را بر عهده داشت. بازی تاثیر گذار و فوق العاده او تحسین بر انگیز بود، به طوری که هم گلدن گلاب و هم اسکار در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برایش به ارمغان آورد. دقایق انتهایی فیلم کاملا مختص به وی بود، و بازی فوق العاده وی در 10 دقیقه پایانی قطعا به انتخاب او برای کسب اسکار کمک شایانی کرده است.

- لی دنیلس کارگردان 41 ساله ای است که در دومین تجربه فیلم سازی اش، فیلمی ساخت که بسیار موفق (حداقل در اسکار) شد. سر و سامان دادن به این فیلم با این داستان عجیب و غریب و غیر قابل باورش از هنرهای کارگردان بود.

جمع بندی: فیلم علاوه بر اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن، اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را هم دریافت کرد. کارگردان فیلم هم می رفت که به نخستین کارگردان سیاه پوستی تبدیل بشه که تا به حال اسکار بهترین کارگردانی رو دریافت کرده، اما قسمت نبود و اینجوری نشد! عوضش یک زن برای اولین بار اسکار بهترین کارگردانی رو تصاحب کرد! عجیب اینجاست که این فیلم هم مثل دو فیلم قبلی که در این پست معرفی کردم، میانگین امتیاز 7.5 دارد! من هم چون از داستان این فیلم خوشم نیومد، بهش امتیاز 6 دادم!

۱۱ نظر:

محمد گفت...

این همه آقا گفتن "جذب حداکثری و دفع حداقلی" بعد تو می گی اون ناا مسلمون بهتر از نسئولین شریف و پاک و خدوم ماست؟ حتمل دستت تو دست بیگانست، باید یه جستجویی تو گذشتت بکنیم. چندبار رفتی اردوگاه اشرف؟ با زهره ملاقات داشتی؟ حتما فساد اخلاقی شذیذ هم داری!!!!

حسام
والا من اشتباه کردم، آقا توبه ما رو می پذیرن یا باید به جرم محاربه ....؟ همین م.ا.ن خودمون صد تا نلسون ماندلا رو میزاره تو جیب ساعتیش!

شبنم جادوگر گفت...

شديدا به حوصله اي كه در نوشتن داري حسوديم ميشه !!!

حسام
نوشتن هر کدام از این مطالب حدود 2 ساعت طول می کشه! برای همینه که کم کار می کنم، چون وقتی قبلش فکر می کنم که 2 ساعت طول می کشه، از نوشتن پشیمون می شم!!! کلا حوصله زیادی برای نوشتن ندارم، اما وقتی می نویسم وسواس زیادی صرف می کنم.

سعیده گفت...

فکر کنم بدونم کدوم دکه روزنامه فروشی رومی گی. من زیاد اون طرفا نمی یام فقط وقتی می رم حرم ٬تو اتوبوس از اونجا رد می شم. همه خاطرات بچه گیم تو بچه ها گل آقا خلاصه می شه.تو اون سن که همه بچه ها به هم بازی نیاز داشتن من از همه دختر خاله ها و پسر خاله هام دور بودم و تنها سرگرمیم خوندن و نامه نوشتن به بچه ها گل آقا بود. شاید اگه بچه ها گل اقایی نبود ٬ سرگرمیه دیگه ای پیدا می کردم که منو از اونی که بودم و اینی که هستم دور می کرد. این چند وقت که نبود در گیر درس و کنکور بودم و کمتر از نبودش اذیت شدم ولی حالا که از این چیزا فارغم پنج شنبه های بی بچه ها گل آقا عذابم می ده. نمی تونم اروم بشینم مخصوصا حالا که بچه ها گل اقا دوباره جون گرفته.باید یه کاری کنم ٬ یه کاری کنیم همه با هم. ما که دیگه تو خوندن بچه ها گل اقا پیشکسوتیم و طعم شاد ترین پنج شنبه ها رو چشیدیم باید کاری کنیم که بچه های این روزگار و بچه های آینده هم وقتی بزرگ شدن از خاطرات کودکیشون با نام گل اقا یاد کنند.

حسام
متاسفانه اون مجله فروشی دیگه وجود خارجی نداره. اگه هنوز بود قطعا میشد امیدوار بود که همه مجله ها از جمله بچه ها...گل آقا رو توش پیدا کرد.

سعیده گفت...

اگه توضیح وبلاگم رو خونده باشی وقتی برادر صدات کنم معنیشو می تونی با تک تک سلول هات درک کنی.
اگه مایلی می تونی به من و نیلوفر کمک کنی که بقیه خواهر و برادر هامون رو پیدا کنیم و واسه کمک به ادامه ء راه بچه ها گل اقا دست به دست هم بدیم.


حسام

سعیده گفت...

حسام عزیز ٬ اگه هدف این وبلاگ و بچه های گل آقا رو قبول داری وهمراهی ٬ ID منو اد کن و پیغام بذار که هستی. با بچه ها هماهنگ می کنیم و تو زمان خاصی همه با هم آن می شیم و پیشنهاد هامون رو مطرح می کنیم و درموردشون تصمیم می گیریم. saeedehvet

سعیده گفت...

راستی یادم رفت که بگم ٬ من کارم از خجالت گذشته. هفته پیش که ارومیه بودم با اعتماد به نفس زیاد از همه دکه ها سراغ بچه ها گل اقا رو گرفتم که هیچ کدوم نداشتن. حس می کنم اگه حتی روزنامه فروش ها بیشتر اسم بچه ها گل اقا رو بشنون ترغیب می شند که بیشتر پیگیر دریافت و تحویلش به دست خواننده ها بشن...
خیلی ناراحت کننده است وقتی یه روزنامه فروش بگه مگه گل اقا منتشر می شه ؟؟؟؟

سعیده گفت...

راستی تونستی بچه ها گل آقا پیدا کنی؟؟؟؟؟من که سرطان پا گرفتم از بس رفتم این ور و اون ور دنبال بچه ها گل آقا !!!! می شه هر وقت گرفتی خبرم کن ؟؟ ممنون

ارشاد گفت...

فقط یه جمله بگم :

تو در قبال امتیاز دادن به فیلم ها مسئولی ... کاری نکن اون دنیا تهیه کننده و فیلم نامه نویس پرشس بیان از پل صراط آویزونت کنن ... بگن به فیلم با ارزش ما 6 می دی ؟
حسام یه چیزو مدت هاس می خوام بهت بگم اما نشده ... دقت کردم تو با فیلم های نوآر خیلی مشکل داری ... یعنی هرچه درجه سیاهیتش بیشتر باشه ... مخصوصا از در موضوعاتی که منو تو خیلی باهاشون مشکل داریم مثله همون موضوع پرشس ... تو کلا ماهیت فیلم رو زیر سوال می بری ...
خدا شاهده که پرشس از دید تو چیزی بیش از 6 حقشه

یه جمله منم به پایان رسید

حسام
در این زمینه هیچ ادعا و دفاعی از خودم ندارم و کاملا با حرفت موافقم. مخصوصا اگه فیلمها در همون زمینه ای که گفتی (که هر دومون باهاش مشکل داریم) باشه نا خواسته تا پایان فیلم ازش لذت نمی برم. ولی این قضیه مثال نقض هم داشته. مثل فیلم شهر خدایان که من بهش نمره 10 دادم! حالا بگو ببینم تو پرشس رو دیدی؟ نظرت چیه در موردش؟ اسکارو که دیگه حتما دیدی؟! مثل من یک روز تو کما بودی یا نه؟!

ارشاد گفت...

اسکارو که همین الان تو چت برات گفتم چی شد جریانم

اما پرشس رو هم که همین الان دارم برات می گم تو چت ...

دیگه چیزی نمی مونه
جز این که ... من با دیدن فیلمایی مثله پرشس ... سعی می کنم کاملا فکر کنم که این فیلم واقعیت محضه ... و با دیدنش حسابی زجر بکشم
این کار باعث می شه ... همیشه این باور تو وجودم زنده بشه که دنیا محل امنی نیست ... و آدما گاهی بسیار نامردن ...

حس بدیه ... ولی ما مردا بهش نیاز داریم ... اگه قراره در آینده زندگی رو حفاظت کنیم
می دونی ؟

حسام
بله تو همه چیزو گفتی و هیچ چیزو نگفتی! من اصلا تو کتم نمیره که داستان فیلم در واقعیت هم اتفاق بیفته، به خودت هم گفتم. ترجیح میدم باور نکنم تا اینکه با باور کردنش زجر بکشم. ولی به تو حق میدم، راست می گی.

سعیده گفت...

من دیروز بعد از ظهر که از کافی نت داشتم بر می گشتم خریدم
البته امروز دادمش به یکی از بچه های فامیلمون و دوباره خریدم
فکر می کنم همه جا اورده باشن.مثه اینکه 3 شنبه شب اومده
هر جا نداشته باشه حتما دکه ’ جای پایانه آزادی داره.فکر می کنم مسیرت اون طرف ها بخوره.من از دکه ’ چهار راه مخابرات خریدم . البته الان که دوباره ازش خریدم فکر کنم چند تا دیگه بیشتر نداشت
حتما بخر تا تموم نشده
امیدوارم گیرم بیاد !

شبنم جادوگر گفت...

حسام ! حسام !!! بهارت مبارك !

این بهار قشنگ و این سال آکبند بر تو هم مبارک باشه!