
آلکاتراسز هست . در سال 1775 خوان مانوال دي آيالا ، کاوشگر اسپانيايي
براي اولين بار به خليج سان فرانسيسکو رسيد و هيئت همراه او يه سرعت از
خليج نقشه برداري کردند و يکي از سه جزيره را آلکاتراسز ناميدند . در طول
زمان اين کلمه به تلفظ انگليسي آن يعني آلکاتراز در آمد . در حالي که معناي
واقعي اين کلمه هنوز مورد بحث است اما معمولا آلکاتراز به معناي پليکان يا
مرغ مهجار تعريف مي شود .
سال 1850 به فرمان رئيس جمهور اين جزيره براي استفاده هاي نظامي اختصاص
داده شد . جويندگان طلا در کاليفرنيا به سرعت باعث رشد و ترقي کاليفرنيا
شدند و اين امر ارتش آمريکا را ملزم به ساخت پايگاه ها و دژهايي در جزيره
براي حفاظت از خليج سانفرانسيسکو نمود . ارتش هم چنين طرحي براي نصب 100
عدد توپ وتبديل آلکاتراز به بزرگترين پايگاه نظامي در سواحل غربي ريخت از
اين رو آلکاتراز تيديل به يک مثلت دفاعي براي حفاظت از ورودي خليج شد هم
چنين اولين فانوس دريايي سواحل غربي در اين جزيره نصب شد .
در
سال 1850 اولين بار زندانيان نظامي دراين جزيره ساکن شدند . در حالي که
موقعيت نظامي جزيره در طول زمان کم رنگ شد (حتي يک توپ هم ازاين جزيره در
جنگ شليک نشد) نقش آن به عنوان يک زندان تا 100 سال بعد ادامه پيدا کرد .
در سال 1909 ارتش تمام دژها و پايگاه ها را براي ايجاد يک زندان نظامي جديد
خراب کرد . در بين سال هاي 1909 تا 1911 زندانيان نظامي در آلکاتراز
ساختمان زنداني را بنا نهادند که بعدها به صخره (ROCK) مشهور شد .
" صخره "
جزيره به مدت 80 سال بين سال هاي
1850 تا 1933 به ارتش تعلق داشت تا اينکه به وزارت دادگستري براي استفاده
در ديوان زندان هاي فدرال واگذار شد .
حکومت فدرال تصميم گرفت
يک زندان با بيشترين نفوذ امنيتي و کمترين امتياز به زندانيان اصلاح ناپذير
در ساير زندان هاي فدرال باز کند تا نشان دهد حکومت براي از ميان برداشتن
جرايم شايع بسيار جدي است .
آلکاتراز جزيره ي شيطاني آمريکا که
اغلب کتاب ها و فيلم ها نشان مي دهند نبود . ميانگين ظرفيت اين زندان تنها
بين 260 تا 275 زنداني بود . اين زندان هيچ گاه به ظرفيت کامل خود که 366
زنداني بود نرسيد و آلکاتراز تنها يک درصد از کل زندانيان موجود در زندان
هاي فدرال را به خود اختصاص مي داد و اغلب در هر سلول تنها يک زنداني به سر
مي برد و زندانيان آن نسبت به ديگر زندان ها در شرايط بهتري به سر مي
بردند و حتي چندين زنداني درخواست انتقال به آلکاتراز را کردند.
" مرد پرنده "

شايد
مشهور ترين زنداني جزيره رابرت استرود باشد که به مرد پرنده آلکاتراز ملقب
بود . در حقيقت استرود هيچ پرنده اي در آلکاتراز نداشت يا از نقش هاي
معروف برت لنکستر در فيلم هاي وي نبود . در سال 1909 استرود به جرم قتل
محکوم شد هنگامي که دوران محکوميت خود را در زندان جزيره ي مک نيل در
واشينگتون مي گذراند به طرز بي رحمانه اي به يکي ديگر از زندانيان حمله کرد
و به همين دليل به زندان ليون ورث در کانزاس منتقل شد . در سال1916 يکي از
نگهبانان زندان را به قتل رساند و به اتهام قتل درجه يک محاکمه شد و به
مرگ محکوم شد اما درسال 1920 توسط رئيس جمهور وقت ودرو ويلسون تخفيف گرفت و
به حبس ابد محکوم شد . استرود به خاطر رفتار خشني که داشت همواره در
انفرادي به سر مي برد تا اينکه پس از 30 سال زندگي در ليون ورث به پرندگان
علاقه يافت و دو کتاب درباره ي قناري ها و بيماري هاي آنان چاپ کرد . در
ابتدا زندان به استرود اجازه ي انجام مطالعات در زمينه ي پرندگان را مي داد
هر چند اغلب اشيا غيرقانوني در قفس پرندگان او پيدا مي شد و همچنين زندان
دريافت که تجهيزاتي که استرود براي انجام مطالعات علمي خود از زندان
درخواست کرده بود براي ساخت مشروبات دست ساز به کار مي رود . سرانجام در
سال 1942 استرود به آلکاتراز منتقل شد و 17 سال بعدي عمر خود را 6 سال به
طور انفرادي و 11 سال در بيمارستان زندان در بلوک دي سپري کرد تا اينکه در
سال 1959 به مرکز پزشکي زندان هاي فدرال در اسپرينگ فيلد منتقل شد و در 21
نوامبر 1963 جان باخت .
"عمر زندان"
از قبيل آل کاپن ، جرج کلي ملقب به مسلسل و الوين کارپيس ملقب به دشمن ملت و
آرتور بارکر از زندانيان آلکاتراز بودند اما بيشتر 1576 زنداني ديگر
آکاتراز از گانگستر هاي شناخته شده نبودند اما از زندانياني زندان هاي ديگر
بودند که از قواعد و نظام نامه زندان سرپيچي مي کردند و رفتار خشونت آميز
از خود نشان مي دادند و درصد فرار بالايي داشتند از اين رو به آلکاتراز
منتقل مي شدند . در آلکاتراز قوانين سخت و خسته کننده روزانه اي طراحي شده
بود که به زندانيان آموزش مي داد که از قوانين زندان پيروي کنند .
در
آلکاتراز يک زنداني چهار حق داشت : غذا ، لباس '، امنيت جاني و درمان
دارويي . چيز هاي ديگر امتيازات ويژه اي بودند که يک زنداني مي توانست به
دست آورد اين امتيازات عبارت بودند از نامه نگاري و ملاقات توسط اعضاي
خانواده ، دسترسي به کتابخانه ي زندان و فعاليت هاي تفريحي از قبيل موسيقي و
نقاشي .
هنگامي که زندان در مي يافت که زنداني قادر به پيروي
از قوانين زندان است و رفتار تهديد آميزي از او سر نمي زند معمولا بعد از
پنج سال او را به زندان هاي ديگر منتقل مي کرد تا پايان دوران محکوميت خود
را در آنجا سپري کند .


George Kelly AL CAPONE
" پايان آلکاتراز"
زندان به پايان عمر خود رسيد و علت آن هزينه هاي بالايي بود که اداره ي
زندان در بر داشت . تنها 3.5 ميليون دلار جهت بازسازي و تعميرات زندان لازم
بود که اين شامل هزينه هاي روزانه ي زندان نمي شد و آلکاتراز گران ترين
زندان آمريکا به شمار مي رفت . در سال 1950 سرانه ي هرينه ي روزانه ي
آلکاتراز برابر 10.10 دلار بود که در مقايسه با زندان آتلانتا اين عدد تنها
برابر 3.00 دلار بود و علت اساسي اين هزينه ها تنها موقعيت فيزيکي جزيره
بود که به ناچاز همه چيز از قبيل آب ، غذا ، سوخت و تدارکات بايد از طريق
کشتي به جزيره برده مي شد . براي مثال جزيره هيچ منبع آبي نداشت و نزديک يک
ميليون گالون آب هر هفته توسط کشتي بايد به جزيره ارسال مي شد . براي همين
حکومت فدرال دريافت که ساخت يک زندان جديد خيلي به صرفه تر از باز نگه
داشتن آلکاتراز است .
" آلکاتراز امروز"
بعد
از بسته شدن آلکاتراز ايده هاي گوناگوني براي جزيره از قبيل ساخت يک بناي
ياد بود از ملت آمريکا ، ساخت ورژني ديگر از مجسمه ي آزادي در سواحل غربي و
ساخت يک مرکز خريد با هتل هاي مجتمع مطرح شد . در سال 1969 جزيره بار ديگر
بر سر زبان ها آمد . هنگامي که گروهي از بوميان هندي آمريکا جزيره را براي
آموزش فرهنگ بومي آمريکا و مرکز فعاليت بوميان آمريکا درخواست کردند و
سرانجام جزيره مرکز فعاليت گروه هاي بومي آمريکا قرارگرفت . متاسفانه
رهبران گروه هاي کوچک قادر به کنترل جزيره نبودند و آسيب هاي بي شماري به
جزيره رسيد تا اينکه در ژوئن سال 1971 دولت تمام گروه هاي بومي را از جزيره
بيرون راند و در سال 1972 کنگره آمريکا جزيره را به پارک ملي تبديل کرد و
زندان آلکاتزاز به موزه تبديل شد .